من آمده ام تا حرفی را بگویم ...
و آنرا خواهم گفت !
اگر پیش از به زبان آوردنش مرگ مرا دریابد ؛
فردا آنرا به زبان خواهد آورد !
زیرا فردا هیچ رازی را در کتاب ابدیت پنهان نمی گذارد .
من آمده ام تا در شکوه و روشنایی عشق و زیبایی زندگی کنم .
من اینجایم ، زنده !
مردم نمی توانند مرا از زندگی ام تبعید کنند !!
اگر آنها چشمانم را درآورند ؛
من به نجوای عشق و نغمه های زیبایی و سرور گوش خواهم سپرد .
اگر آنها بخواهند مرا از شنیدن باز دارند ؛
من وجد و سرور را در نوازش نسیم خواهم یافت ،
که آمیخته ای ست از رایحه ی زیبایی و حلاوت نفس های عاشقان .
و اگر هوا را از من دریغ کنند ؛
من با روحم زندگی خواهم کرد ،
زیرا روح خواهر عشق و زیبایی ست .
من آمده ام تا برای همه و در میان همه باشم .
روزهایی خواهد آمد که آنچه من اکنون در خلوت خویش انجام میدهم ؛
به پیشگاه مردم آشکار و باب خواهد شد !
آنچه من امروز با یک زبان می گویم
فردا آنرا با زبان های بیشمار باز خواهد گفت ...